آخرین مطالب

داستان "جان" خسرو پرویز غنی زاده که عیدی مردم روستای بیشه دوشاخ خرامه شد

داستان

چیزی به عید سال هفتاد و شش نمانده بود، که پدر پل‌های ایران تصمیم گرفت پل بیشه دو شاخ واقع در شهرستان خرامه استان فارس را مونتاژ و نصب نماید. اسباب کار را فراهم نمود، همکاران و دوستان، دور و برش را گرفتند، برای کسی عجیب نبود که مهندس هشت روز مانده به سال نو کار جدیدی را شروع می کند، اما آن بار هر کسی سعی می کرد او را از رفتن باز دارد. 

گفتم استاد این بار من و همکاران را بفرستید. اگر مشکلی پیش آمد شما بیایید. لبخندی زد و گفت: من می خواهم به مردم آن منطقه عیدی بدهم. خودم می روم، شما احساس من را ندارید، ندیده اید مردم با چه زجری سوار بر بشکه از رودخانه عبور می نمایند.) این بود که هشت روز مانده به عید در روز بیست و یکم اسفند هزار و سیصد و هفتاد و پنج در هنگام نصب تابلیه فلزی پل بیشه دو شاخ، قطعه ای سقوط کرد و ناگهان (پل‌های ایران) پدر عزیز و بی نظیر خود را از دست دادند پدری که نه تنها پدر آنها بود، بلکه پدر همهء آنانی بود که شاید هنوز هم انتظار او را می کشند. 

متن کامل گزارش:
https://www.tinn.ir/fa/tiny/news-242450

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش